مهارت های نرم ویژگی های شخصیتی است که روابط فرد با افراد دیگر را مشخص می کند. به اینگونه مهارت ها “مهارتهای انسانی” یا “مهارتهای بین فردی” نیز گفته میشود. جامعه شناسان ممکن است از اصطلاح مهارت های نرم برای توصیف ضریب هوش هیجانی فرد (EQ) بر خلاف ضریب هوش (IQ) استفاده کنند.
مهارتهای نرم بیش از آنچه که تصور می شود ارتباط بیشتری با افراد دارند. به همین ترتیب ، آنها ویژگی های شخصیتی را در بر می گیرند که تصمیم می گیرند فرد بر دیگران چه تأثیر خوبی میگذارد و معمولاً جزئی قطعی از شخصیت یک فرد است. مهارت های سخت را می توان با گذشت زمان فرا گرفت و در نهایت پیشرفت کرد، اما دستیابی به مهارت های نرم و تغییر و پیشرفت آنها کاری سخت تر است. به عنوان مثال ، مهارت های نرم مورد نیاز پزشک می تواند همدلی ، درک ، گوش دادن فعال باشد. از طرف دیگر ، مهارت های سخت لازم برای پزشک شامل درک گسترده ای از بیماری ها ، توانایی تفسیر نتایج تست ها و علائم و درک کامل آناتومی و فیزیولوژی است. از جمله Soft Skill ها می توان به ارتباطات، انعطافپذیری، مذاکره، کار تیمی، فنبیان، رهبری، انگیزه، شکیبایی، توانایی حل مسئله، مدیریت زمان و اخلاق کاری اشاره کرد.
به طور کلی مهارتهایی که قابل یادگیری و آموزش دادن باشند و با استفاده از تجربیات کاری فرد توانایی پیشرفت در آن مهارت را داشته و همچنین میزان تخصص فرد در آن مهارت قابل اندازه گیری است، مهارت سخت نامیده می شود. برای مثال توانایی کار با نرم افزارها و دانش برنامه نویسی و تسلط فرد بر مباحث مربوطه برای یک برنامه نویس و یا توسعه دهنده، مهارت سخت است.
کارفرمایان هنگام تصمیم گیری در مورد استخدام به دنبال تعادل مهارت های سخت و مهارتهای نرم هستند. به عنوان مثال ، کارفرمایان برای کارگران ماهر و دارای سابقه کار برای انجام کار به موقع ، ارزش قائل هستند. کارفرمایان همچنین با داشتن مهارت های ارتباطی قوی و درک قوی از محصولات و خدمات شرکت ، از کارگران قدردانی می کنند. در هنگام برقراری ارتباط با مشتری های آینده ، نیروهای انسانی ای که دارای سطح خوبی از این نوع مهارت ها هستند می توانند به دیگر نیروها برای قانع کردن مشتریان کمک کرده، حتی اگر برای مثال آن نیرو متخصص بازاریابی نباشد می تواند در جلسات مهم کمک شایانی به نیروهای بخش بازرگانی نماید.
یکی دیگر از مهارتهای ارزشمند نرم ، توانایی مربیگری همکاران در کارهای جدید است. رهبران شرکت معمولاً در مواقعی که مهارتهای نرم و قوی دارند ، بیشترین تأثیر را دارند. به عنوان مثال ، از رهبران انتظار می رود که توانایی گفتاری خوبی داشته باشند، اما رهبران خوب، در گوش دادن به کارگران و سایر رهبران در زمینه های خود خوب هستند. مذاکره بخش بزرگی از کار، برای بسیاری از رهبران شرکت است. در هنگام مذاکره با کارمندان، مشتری ها یا همکاران، رهبران باید در پشتکار گذاشتن آنچه دیگران می خواهند مهارت داشته باشند، عین حالی که در تلاش برای انجام آنچه می خواهند متمرکز باشند. رهبران خوب نیز باید بدانند که چگونه با واگذاری استراتژیک وظایف به دیگر کارمندان، کار خود را بهینه تر کنند.
شرکت ها غالباً دوست دارند کارمندانی را که دارای مهارت های نرم هستند استخدام کنند که به خوبی با بقیه کارکنان هماهنگ باشند، و آنها را از نظر فرهنگی مناسب برای شرکت می دانند.
مهارتهای نرم وقتی به درستی در شرکتی مورد استفاده قرار گیرند باعث افزایش بهره وری در کارها و در نتیجه افزایش سودهی شرکت خواهند شد. به عنوان مثال ، یک روحیه مشترک در بین تمامی افراد یک شرکت مهم است. هنگامی که افراد با به اشتراک گذاشتن دانش و ابزار برای انجام کار مشارکت می کنند ، کارایی و بازده بهبود می یابد. توانایی یادگیری روش ها و فن آوری های جدید نیز یک مهارت نرم مطلوب برای همه افراد شاغل است. شرکت هایی که توانایی یادگیری را به عنوان یک مهارت نرم ارزیابی می کنند، سبک های مختلف یادگیری را تشخیص می دهند و کارگران را ترغیب می کنند تا روش هایی را که برای آنها بهتر است انجام دهند. عیب یابی خوب یک مهارت نرم است که برای شرکت ها نیز بسیار ارزشمند است. به عنوان مثال ، شرکت ها می توانند کارآمدتر عمل کنند وقتی همه کارگران بدانند چگونه می توانند به جای تکیه بر بخش فناوری اطلاعات (IT) برای رفع هر موردی، مشکلات نرم افزاری خود را برطرف کنند.
به طور کلیمهارت های نرم شامل ویژگی های شخصی است که به کارکنان کمک می کند تا با دیگران تعامل داشته و از مهارت های سخت خود نهایت استفاده را ببرند.