تقسیم سهام در استارتاپ های نوظهور (Shareholder Agrement) چالشی است که اکثر افراد با آن روبرو شده و گاه دلیلی بر خاموش شدن استارتاپ در همان روزهای اول شده و گاه سبب خواهد شد تا در دراز مدت مابین بنیان گذاران اختلافاتی بر سر این موضوع رخ داده و کسب و کار را تا مرز نابودی پیش ببرد. برخی از افراد با تقسیم برابر سهام بین یکدیگر سعی می کنند تا اختلافات را در شروع مدیریت کرده و رضایت همگی را جلب کنند اما از نظر من برابری سهام بین افراد آفتی است که دیر یا زود ریشه استارتاپ ها را مسموم کرده و آنها را از پا در خواهد آورد.
زمانی که ما شروع به راه اندازی یک استارتاپ می کنیم باید به خاطر داشته باشیم که دیر یا زود میبایست روندهای حقوقی را طی کرده و تبدیل به شرکتی قانونی شویم و از قوانین مرتبط با شرکتها بر مبنای کشوری که تابع آن هستیم اطاعت کنیم و نا گفته مشخص است که شرکای یک شرکت بر حسب اصول مشخصی از قبیل نقش افراد، نیازهای اصلی کسب و کار، ارزش خلق شده توسط هر فرد و آورده های نقدی و غیرنقدی با ارزش مادی اقدام به تقسیم سهام مابین خود کرده و در نتیجه افراد سهام برابری نخواهند داشت، پس افرادی هم که با یکدیگر اقدام به شروع و ساخت یک استارتاپ می کنند باید برای موفقیت از همان روز اول رویکردی شرکتی را از نظر قانونی دنبال نموده تا در زمانی که قرار بر ثبتهای قانونی و حقوقی می شود اختلاف آنچنانی و حل نشدنی ای رخ ندهد.
اکثر استارتاپ ها برای ادامه حیات خود نیاز دارند تا بخشی از سهام خود را در آینده به سرمایه گذاران واگذار کرده تا بتوانند رشد سریعتر و بیشتری را تجربه کنند و همین عامل نیز مبنایی خواهد بود که سهام افراد نباید برابر باشد، زیرا یک سرمایه گذار در اولین سوالهای خود از وضعیت تقسیم سهام شما خواهد پرسید زیرا سرمایه گذار فقط بر روی ایده سرمایه گذاری نمی کند و بخش اعظمی از سرمایه گذاری وی بر روی تیم است و زمانی که متوجه شود تیم شما توان حل چالشهای سخت حقوقی از قبیل تقسیم سهام را داشته است یک امتیاز مثبت بزرگ به شما و استارتاپتان خواهد داد که این امتیاز حیاتی در وضعیت همکاری وی با شما تاثیر شگفت انگیزی دارد. اما اگر سرمایه گذار با سهام برابر روبرو شود احساس خواهد کرد که افراد این استارتاپ توان حل مشکلات داخلی خود را نداشته و برای راحتی و گریز از اختلافات به بهانه عدالت، اقدام به تقسیم برابر سهام کرده اند و این یکی از بدترین احساساتی است که در مرحله جذب سرمایه می توانید به سرمایه گذار یا تیم وی منتقل کنید.
شاید شما سهام برابری نداشته باشید اما کماکان تقسیم سهام شما مشکلات عجیبی را داشته باشد مثلا استارتاپ شما دارای سه سهامدار است و تقسیم سودتان به گونه ای است که یکی از افراد به هر دلیلی ۱۰ درصد و یا کمتر از سهام را در اختیار دارد، این تقسیم بندی حتی از تقسیم برابر نیز بدتر است و کاملا به هر فردی این احساس را منتقل می کند که آن شخصی که ۱۰ درصد و یا کمتر را در اختیار دارد نقش آنچنانی ای نداشته و وی اهمیتی برای تیم نداشته و همچنین تیم برای وی اهمیتی ندارد. اینجانست که این سوال مطرح خواهد شد که این فرد اصلا چرا وجود دارد و اصلا چرا سهام گرفته است؟ شاید جوابتان این باشد که وی به ما مشاوره رایگان می دهد و در ازای آن به وی سهام داده ایم! شاید جوابتان منطقی باشد اما تقسیم ابتدایی سهام باید بین بنیان گذاران یک کسب و کار باشد نه بین تمام افرادی که با آنها کار کرده اید. برای این کار می توانید از سهام ESOP استفاده کنید و این مشکل را حل کنید، اما نباید سهام ESOP را همان روز اول به فردی واگذار کنید، بلکه باید مدتی گذشته و زمانی که مستحق دریافت آن شد این سهم به وی منتقل شود. پس اگر سهم ESOP در سبد سهامی استارتاپ خود دارید نگویید که سه بنیان گذار هستیم با این درصدها، بلکه بگویید دو بنیان گذار هستیم به این شرح سهامی و ۱۰ درصد سهام ESOP که به دلایلی به آقا یا خانم فلانی اختصاص یافته است. این رویکرد حرفهای تر و البته عاقلانه و عادلانه تر است.
تقسیم سهام در استارتاپ ها امری پیچیده ولی حل شدنی است و کافیست تا پارامترها و سنجههایی را برای آن در نظر بگیرید، روی آن تمرکز کرده و با یکدیگر توافق کرده به آنها وزن داده و روی کاغذ بیاورید و محاسبه کنید تا بتوانید از این چالش سر بلند بیرون بیایید.
به طور کلی دو رویکرد برای ساخت و ایجاد پارامترها و سنجههای مرتبط با تقسیم سهام در استارتاپ ها وجود دارد. یکی رویکرد نگاه به گذشته و دیگری رویکرد نگاه به آینده، منظور از رویکرد نگاه به گذشته آن است که ببینیم افراد در گذشته چه فعالیتیهای انجام داده اند، چه تجربیاتی دارند و چه جایگاهی داشته اند، و رویکرد نگاه به آینده یعنی بررسی کنیم که افراد در آینده چه نقشی در کسب و کار دارند و چه ارزشی برای استارتاپ می توانند خلق کنند.
در نگاه به گذشته برخی از افراد برای مثال می گویند من ماهیانه ۱۰ میلیون تومان حقوق دریافت می کنم پس ارزش بیشتری نسبت به فردی که ۵ میلیون تومان حقوق می گیرد دارم و در نتیجه باید سهام بیشتری را داشته باشم. این مقایسه از پایه اشتباه است زیرا مبنای دریافت حقوق یا پوزیشن کاری افراد کلافی پیچیده است و ممکن است فردی که حقوق کمتری می گیرد به دلایل شخصی و دلایل مرتبط با چرخ روزگار در آن موقعیت قرار گرفته است پس همین یک دلیل مبنایی بر تصمیم گیری برای سهام بیشتر یا کمتر نیست.
بهترین پارامترها و سنجهها برای تقسیم سهام در استارتاپ ها آنهایی هستند که ترکیبی از هر دو رویکرد نگاه به گذشته و نگاه به آینده باشند. زیرا ممکن است فردی دارای گذشته درخشانی باشد اما آن گذشته نتواند در آینده سودی به استارتاپ تازه نفس برساند و یا فردی یک گذشته معمولی تر را سپری کرده باشد اما تمام آینده خود را فدای استارتاپ کند.
برای آنکه کار شما را راحت کنیم سعی کرده ام تا برخی از سنجههای ترکیبی را بر مبنای استارتاپی که یک محصول یا خدمات نرم افزاری ارائه می دهد برایتان به صورت پرسشهایی قابل پاسخگویی و وزن دهی آماده کنم، البته برخی از این پرسشها ممکن است در شرایط استارتاپ شما نیاز نباشد و یا با توجه به شرایطتان باید پرسش های دیگری را نیز به این لیست اضافه کنید. وزن دهی به این سنجه ها را نیاورده ام زیرا شرایط حاکم بر هر کسب و کاری و ماهیت وجودی آن می تواند وزن هر سنجه را تحت الشعاع قرار دهد و این کاریست که خودتان باید با بررسی شرایط انجام دهید.
کدامیک از افراد مدیریت استارتاپ را بر عهده گرفته است؟
چه فردی بیشترین کار در توسعه محصول(فعالیتهای فنی و برنامه نویسی و …) را گردن گرفته است؟
اگر کارمندانی در بخش فنی و برنامه نویسی استخدام کنیم چه کسی آنها را استخدام و مدیریت می کند؟
ایده پرداز اولیه چه کسی بوده؟
چه فرد یا افرادی به صورت پاره وقت در استارتاپ فعالیت می کنند؟
چه افرادی در حال حاضر پاره وقت فعالیت کرده ولی در صورتی که سرمایهای جذب شود به صورت تمام وقت در اختیار استارتاپ خواهند بود؟
در صورت خروج کدامیک از افراد چرخه جذب سرمایه با مشکل جدی روبرو خواهد شد؟
در صورت خروج کدامیک از افراد چرخه تولید محصول با مشکل جدی روبرو خواهد شد؟
کدامیک از افراد وظیفه مارکتینگ و جذب مشتریان اولیه را بر عهده دارند؟
چه فرد یا افرادی فعالیت های مالی و صورت های مالی را تهیه و نگهداری می کنند؟
سهم هر فرد از پرداخت هزینههای مادی برای استارتاپ چقدر بوده است؟
مسئول ارائه به سرمایه گذاران و افراد و پیگیری از آنها چه کسی است؟
چه فرد یا افرادی ارتباطات گسترده تری داشته و می تواند از آن ارتباطات به سود استارتاپ استفاده نماید؟
کدامیک از افراد در صورت خروج بیشتر ضربه را به جریان درآمدی کسب و کار وارد خواهند کرد؟
بسیاری از متخصصین و افراد با تجربه می گویند همان روزهای اول اقدام به تقسیم سهام نکنید زیرا بنیان گذاران ابتدایی در بسیاری از استارتاپ ها ریزش داشته و به طور مثال اگر استارتاپی روز اول ۶ بنیان گذار داشته تا پایان ۶ ماه اول ممکن است ۳ نفر از آنها به هر دلیلی تیم را ترک کنند. اما از نظر من بهترین زمان برای تقسیم سهام در استارتاپ همان روزهای اول است زیرا جنگ اول بهتر از صلح آخر است. اما اینجا سوالی پیش می آید که اگر فردی در همان سال اول خواستار خروج بود در این حالت دارای سهام است و تکلیف ما با سهام فردی که خارج شده ولی سهامی دارد چیست؟ جواب این سوال ساده است شما برای برای استارتاپ خود یک برنامه تخصیص سهام یا وستینگ سهام (Vesting) نوشته و بر حسب آن اقدام کنید. برای آشنایی بیشتر و جامع با وستینگ سهام به مطلب ” وستینگ سهام چیست ” رجوع کنید.
اما به طور کلی چرخه تخصیص سهام به روش وستینگ به این صورت است که شما یک برنامه برای مثال ۵ ساله در نظر می گیرید تا افراد پس از گذشت ۵ سال کامل صاحب تمام سهم خود شوند و برای آنکه از اختلافات ناشی از ریزش ها جلوگیری کنید مشخص می کنید که چنانچه فردی یکسال کامل در اختیار استارتاپ بود ۲۵ درصد سهام خود را مالک می شود و چنانچه قبل از آن از تیم خارج شود هیچ سهمی نخواهد داشت و از آن به بعد تا پایان سال پنجم در مقابل هر ماه حضور و فعالیت موثر فرد در استارتاپ به وی ۱/۴۸ از سهامش را به صورت قطعی خواهید داد.
خوشبختانه این روزها کتابی به کوشش “کیارش عباس زاده” بنیانگذار زودفود(اسنپ فود فعلی) در خصوص روش صحیح تقسیم سهام در استارتاپ ها منتشر شده که برای خرید آن کافیست تا اینجا کلیک کنید. مترجم در خصوص این کتاب می گوید: “چهارچوبی که در این کتاب آموزش داده می شود، کمک می کند تا هر فرد بر اساس آورده های گوناگونی که برای شکل گیری کسب و کار در اختیار تیم (شرکت) قرار می دهد، بصورت عادلانه سهم خودش را دریافت نماید. تحقیقات نشان می دهند که تقسیم سهام داینامیک، بهترین شیوه برای پیش گیری از چالش ها و درگیری هایی است که استارتاپ های رشد یافته با آن مواجه می شوند.”
پیشنهاد میشود تا با مراجعه به وبسایت مرتبط با این کتاب، در خصوص آن اطلاعات بیشتری کسب کرده و آن را تهیه کنید زیرا وجود چنین کتابی در کتابخانه هر فرد استارتاپیای از نظر بنده واجب و الزامی است.
به طور کلی مبحث تخصیص و تقسیم سهام در استارتاپ ها موضوعی است که باید جدی بگیرید زیرا اگر تیمی نتواند از این چالش سر بلند بیرون بیاید از پس چالشهای دیگر فضای تجارت نیز بر نخواهد آمد و در نهایت آن کسب و کار محکوم به خاموشی و پایان خواهد بود.